یادداشت های روزانه



حال ناخدایی را دارم که امواج و توفان های سهمگین اورا به چالش کشیده اما پس از عبور از توفان و آرام گرفتن دریا پشت سکان استوار و امیدوار به مسیر پیش رو چشم دوخته و پیش میرود… با تبسمی روی لب از این همه پوست کلفتی خود و نجوایی زیر لب؛ که خدا هست! :)


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها